Wednesday, May 16, 2007

اين رو امروز توي بازتاب خوندم:
از زمان اشغال عراق تاکنون، کمتر از چهارهزار نفر از نيروهاي اشغالگر صليبي کشته شده‌اند، اما بيش از دويست هزار نفر از غير نظاميان عراق، که بيشتر آنان را شهروندان عادي مردمان کوچه و بازار تشکيل مي‌دهد، به شيوه‌هايي بسيار وحشيانه مانند سر بريدن و يا بمب‌گذاري ماشين‌ها به قتل رسيده‌ يا نقض عضو شده‌اند؛ بنابراين، از همين دو جمله مي‌توان چنين قضاوت کرد که:
1ـ انتحاريون و تکفيريون در حقيقت به دنبال اخراج اشغالگران نيستند.
2ـ آنچه در رسانه‌هاي گروهي کشورهاي عربي و اسلامي از آن به عنوان مقاومت ياد مي‌شود، نه تنها يک مقاومت نزه، پاک و عادلانه نيست، بلکه با اصول اوليه انساني و اسلامي هم سازگاري ندارد و بيشتر به ژنوسيد و پاکسازي قومي و مذهبي شبيه است و تاکنون حوادثي به مراتب بدتر از آنچه در «رواندا» روي داده است تکرار مي‌شود.
اگر مقاومت ويتنام، مشروعيتي داشت و همه آزادگان جهان، پيروزي آنها را آرزو مي‌کردند، دست‌كم يک دليل آن اين بود كه از قانون و عرف مقاومت انساني پيروي مي‌شد. کشته شدگان غير نظامي به دست نيروهاي انقلابي مقاومت در کمترين حد ممکن بود و اين اشغالگران بودند که غير نظاميان را هدف قرار مي‌دادند. اخراج اشغالگران از راه‌هاي بسيار ساده‌تر و كم هزينه‌تري نيز عملي است. در هند و آفريقاي جنوبي، مقاومت منفي توده‌هاي مردم، رژيم‌ها را سرنگون كردند. در عراق 1920 علما با يك فراخوان عمومي و بدون خونريزي، بريتانيا را اخراج كردند و در جنگ عليه نازي‌ها نيز ارتش‌هاي مقاومت، تنها اهداف نظامي نازي‌ها را هدف قرار مي‌دادند، اما مقاومت در عراق يک استثناست! چرا‌‌؟ براي اينکه ‌ايدئولوژي انتحار و تکفير، يک ايدئولوژي مخرب، منحرف و غير انساني است که دوست و دشمن نمي‌شناسد.
درسته ٨ سال با هم دشمن بوديم و جنگيديم ولي واقعا شده ١٠ دقيقه خودمون رو جاي عراقي‌ها بذاريم؟ تاحالا فكر كرديم كه هيچ جاي كشور، شهر، محله و يا حتي خونه خودمون احساس امنيت نكنيم؟ از كنار هر ماشين پارك شده كنار خيابون با وحشت از انفجار رد بشيم؟ هر بار كه از خونه بخواهيم بريم بيرون طوري از همه خداحافظي كنيم كه ممكنه يك ساعت بعد يك نفر از خانواده‌مون رو ديگه نبينيم؟ هر روز كه بچه‌هامون ميرن مدرسه معلوم نباشه كه بعدازظهر سالم مي‌بينيمشون يا با بدن‌هاي تكه و پاره؟
نتيجه حماقت و جهل مي‌تونه خيلي چيزها باشه ولي اين وحشت‌ناك‌ترين عقوبتي هستش كه مي‌تونه بر سر احمق‌ها بياد... ملتي كه سرنوشت خودش رو نتونه تعيين كنه و كساني باشن كه به خاطر احمقانه‌ترين دليل ممكن يعني شيعه يا سني بودن هم‌ميهن‌هاي خودشون رو بكشن...
اين كثافت جهاد با هركسي كه مثل تو فكر نمي‌كنه، تروريسم به اسم اسلام و دعواي شيعه و سني به نام قرآن رو عربستان سعودي شروع كرد و هزينه‌هاش رو تا حالا پرداخت مي‌كنه. اين حماقت هم عينا توسط هيات‌هاي مذهبي و استشهاديون ايران داره ترويج مي‌شه. اگه جلوي تعفن تعصب شيعه-سني بازي از الان گرفته نشه، امروز عراق، فرداي ايرانه...
فكر كنم ديگه وقتش شده كه بين تماميت ارضي و امنيت ايران امروز و يا اينكه ١٤٠٠ سال پيش باغ فدك توعربستان مال كي بوده يكي رو انتخاب كنيم...

5 comments:

Anonymous said...

اینکه مقاومت ویتنامی ها و یا تهضت مقاومت بر علیه نازیسم خیلی شریف و انسانی بود یه ذره شوخیه. نشان به آن نشان که کسانی که با اشغالگران همکاری میکردند کشته میشدند و ترور و با این منطق کم جانهای بیگناه هم ریخته نشد. شانس شان فقط این بوده است که تاریخ را معمولا پیروزمندها مینویسند نه شکست خورده ها. بعد با این تحلیلت اون هیکل گنده امریکا و انگلیس را چه جوری غیب کردی؟ ایرادی داره که عراقیها بخواهند اول این چشم آبیها بروند بیرون و بعد مسائلشان را یه حوری حل کنند معضل شیعه و سنی در عراق کمتر از معضل عرب و کرد نمیباشد اما چرا این شکاف خونین نیست و آن هست پاسخش این نیست که هنوز هم تنها توجیه رسانه ای اشغالگران برای ماندن در عراق نبود امنیت است؟ خلط تاریخ دعوای شیعه سنی. همیشه جنگ دولتها اصلی ترین عامل بوده است. نگاه کن ببین که این دعوا از ستیز صفوی و عثمانیها در این منطقه پا گرفت که شیعیان داشتند به نیرویی سیاسی بدل میشدند. بن لادنها ساخته و پرداخته امریکاییها بودند که اول تصویردار شدند و بعد شدند تمام نماد جوامع اسلامی. ترقه ها صدایشان از یک انسان بیشتر است. تازه این ترقه را اکو هم میکنند.
مثل فاکس نیوز حرف میزنی.

Ramtin said...

آقا محسن:

اولا: متن از بعد از خط اول تا شروع فحش و فحش کاری من اثر طبع روان بازتاب هستش که میتونی ارتباطشون رو با فاکس نیوز از طریق سردبیر کیهان چک کنی.

ثانیا: من اصلا کاری به سیاست میاست این داستان نداشتم و فقط میخواستم ابعاد حماقت بنی بشر در این قسمت از جهان رو نشون بدم.

ثالثا: اگه به تعداد کشته شده ها اعتراض داری برو بشمر. اگر هم دویست هزار نفر رو قابل نمی دونی و انتظار بیشتر از اینا رو داری، یه عددی رو به عنوان تریگر اعلام کن.

رابعا: اگه به اینکه این دویست هزار بدبخت رو آمریکایی ها و انگلیس ها کشتن یا خود عرب های با عقل و شعور شک داری، مجبوری به گفته های فاکس نیوز و یا کیهان استناد کنی که از قضا هر دو میگن خود عربها دارن همدیگه رو میکشن (ارتباط فاکس نیوز و کیهان رو میتونی از طریق بازتاب چک کنی!).

خامسا: دویست هزار کشته در عرض چهار سال و توسط خود عراقیها و مابقی عربهای موجود در اونجا (حالا خرجشون رو هر خری بده) نشون دهنده حماقت و جهل هستش. الان یه مشت ابله (به اسم شیعه گری و سنی گری و با هر دلیل پنهانی دیگه) دارن همدیگه رو میکشن و مسلما آمریکا و انگلیس پای گلوی هیچ کدومشون چاقو نذاشته که پاشین برین هموطنتون رو بکشین. این نشون دهنده خریت عمیق و ملیح اونا است که هر کی بخواد سه سوت بازیشون میده.

سابعا: ناراحتی که اشغالگرا از عراق نمیرن بیرون، پنج شنبه سر زیارت عاشورا پاشو برو مهدیه تهران وسط اون الاغهایی که به عمر و عثمان و ابوبکر توهین میکنن، زار میزنن و تو سر و کله خودشون میزنن بگو که به جای تکرار این خریت تاریخی و استشهادی بازی یه کم تاریخ و سیاست بخونن و با عقل، تکنولوژی و علم اونقدر واسه ایران احترام و ابهت ایجاد کنن که هیچ چشم آبی یا سیاهی جرات حمله رو به ایران نداشته باشه (البته اگه جرات داری اینکار رو بکنی و همون 5 دقیق اول دل و روده ات رو با چاقو نریزن وسط هیات!).

Anonymous said...

اگر دوست بداری بدانی رقم آستانه کشتگان از نظر من چند است بی هیچ تردیدی رقم صفر را انتخاب مبکنم. اما هنوز هم حتی حماقت سرزمینهایی را دلیل موجهی برای اشغالگری دیگران نمیدانم. موضوع مورد اختلاف من و تو شاید این است که رابطه بلاهت منجر به قتل و اشغالگری را علت یا معلولی می بینیم. من معتقدم در شرایط اشغال احتمال تبدیل بلاهت ایدئولوجیک ( اوب حرف را پیدا نکرد روی کیبوردم پس شد ج) به کشتار آدمها بسیار بیشتر از شرایط آرام است و از حرفهای تو این چنین برداشت میشود که چندان به این قاعده اعتقادی نداری.
آخر هم اینکه هیچ علاقه ای ندارم که به خاطر نفرتت!!!! از من به توصیه ات عمل کنم. نمیتوانی خونم را بریزی اینجوری میخواهی به مقصودت برسی؟!!!!. ولی جدا تاسف میخورم که بعد از انقلاب، شیعه ایرانی یا حداقل بخشی از آن دو تا عنصر نه چندان مسبوق به سابقه را دارد وارد شیعه میکند که عواقبش ممکن است چندان مفید به حالش نباشد که یکی مهدویت بازیهای افراطی است و دیگری آنتی سیمیتیزم و یهودی ستیزی. در شیعه قدیمی که من می شناختم این دو عنصر هرگز برجسته نبود که گاه تصور میکردی وجود ندارد.

Ramtin said...

مشكل من شايد دو مسئله باشه:

كشورهاي غربي وقتي دچار يه مشكل اقتصادي و يا كمبود منابع ميشوند، اولين جايي كه به عنوان منبع رفع مشكلشون به يادشون مياد كشورهاي سمت ما است و اين هم ممكنه به اين دليل باشه كه ما اثبات كرديم كه گاو شيرده خوبي چه از لحاظ منابع و چه از لحاظ عقلي هستيم. ولي وقتي يه نفر اهل خاورميانه دچار يه كمبود ميشه اولين جايي كه يادش مياد خونه همسايه اش هستش و نه يك منبع خارج از وطنش. اين ميتونه هزارتا علت داشته باشه كه يكيش ممكنه تنبلي راه دور رفتن باشه! واسه خونه همسايه كه شكر خدا همه مسلمونن و تنها دليل ممكن شيعه و سني ميمونه.

نكته دوم هم اينه كه هر ايدئولوژي از حد خودش بگذره مثل سرطان ميشه و بايد مهارش كرد. وقتي يه چيزي مثل دعواي ايدئولوژيك داخل مسلمونا زياد ميشه، اين ديگه اسمش ميشه سرطان و بايد سريع فرستادش واشه شيمي درماني. به نظرت الان براي چي لازمه واسه بيرون كردن آمريكايي ها از عراق مردم اونجا تو بازار و وسط مردم غيرنظامي بمب منفجر كنن؟ دليل كرد و عرب يه ور، شيعه و سني هم يه موضوع ديگه. اختلاف دوم به نظرم خيلي ابلهانه تر از اختلاف نژادي مياد.

Anonymous said...

سلام
من با کلیات قضه عمیقا موافقم
به شرطی که به علت مخالف بودن با شاکی و متشاکی با هم نرن تو یه کوزه!

هومن