Sunday, April 18, 2004

يكي از دوستان تو كامنت قبلي از زلزله پرسيده بود. چند وقتيه كه زياد خواب زلزله رو مي‌بينم. از طرفي واقعا احتمال زلزله تو تهران خيلي زياده. اونقدر زياد كه ديگه شهرداري لازم نيست تراكم بفروشه. حداقل 80% شهر خالي ميشه واسه بساز و بفروشا...

اما نكته‌هاي جالبي در موردش هست كه مي‌تونه تو اين شهر دلتنگي من رو يه كم تو فكر فرو ببره. فكراي بامزه... مثلا به اين مورد فكر كنم كه اگر امشب كه داره بارون سختي مي‌ياد زلزله هم بياد، وقتي زير آوار نيمه جون افتادم حتما 100 بار به خودم فحش ميدم كه چرا با كاپشن نخوابيدم كه حداقل سردم نشه. يا اينكه وقتي زلزله مي ياد و من از خواب بيدار ميشم آيا ديگه لازمه خانم رو بيدار كنم و اونقدر بهمون فرصت ميده كه به سمت در بدويم و از خونه بيرون بريم و يا اينكه پتو بكشم رو سرم و منتظر بمونم...

بعد از زلزله وقتي كه نه تلفن داريم و نه موبايل چه‌جوري مي‌خواييم از پدر، مادر، خواهر و برادرمون خبر بگيريم؟ چه جوري اگر زنده موندم برم توي شهري كه هيچ خيابون بازي براش نمونده؟ شهري كه نه آب داره و نه نون و نه مسئول خاصي براي بحران... گرچه بهتر كه مسئول نداره... مگه اون چه‌قدر سرش ميشه و چقدر مديريت بحران داره و اصلا خودش زنده ميمونه تو شهري كه اولين خرابي‌هاش از آتش‌نشاني‌ها و بيمارستان‌ها شروع ميشه؟...

بعد از زلزله اصلا ديگه ارزش داره تهران رو دوباره بسازيم؟ دوباره پايتخت ميشه؟ چه‌قدر هزينه ميشه بابت ساخت و ساز دوباره توش براي اينكه پايتخت بشه؟ چه كسي ميخواد اين پايتخت رو دوباره بسازه؟ اصفهان؟ شيراز؟ مشهد؟ تبريز؟ همونايي كه از اولش هم خواستار و مدعي پايتختي بودن؟ به‌خصوص وقتي كه ديگه نه نماينده‌اي مونده و نه وزيري و نه وزارت‌خونه‌اي واسه تصميم‌گيري؟ چه‌قدر طول مي‌كشه تا از حكومت ولايتي دوباره برگرديم به حكومت متمركز؟؟؟...

وقتي زلزله مي‌ياد سقف مي‌ياد رو سرم؟ كف خونه خراب ميشه ميريم پايين؟ ديوار ميريزه روم؟ همون موقع مي‌ميرم يا سه روز زير آوار بايد جون بكنم تا از زخمها، گرسنگي و تشنگي بميرم؟... فعلا صورتم رو مي‌چسبونم به شيشه سرد و به بارون خيره مي‌شم. دعا مي‌كنم كه بارون تموم شه چون من اصلا نمي‌تونم با كاپشن بخوابم...

Monday, April 05, 2004

تو خونمون فقط سيل كم داشتيم كه اومد