Tuesday, September 27, 2005

جناب استاد مازيار چند وقتي است كه سر در جيب مراقبت فرو برده اند و پس از هر چند مدتي، يك فايل صوتي از هنرنمايي هاي خودشون رو براي استفاده دوستاران هنر ناب در سايت شخصيشون قرار مي دن. من شنيدن اين قطعه رو به همه دوستان توصيه ميكنم و همچنين نقد اين اثر رو طلب مينمايم. من نقد رو از روي نظرات دو تن از بانوان محترمه شروع كرده و بحث رو بر شناسايي هنرمند براساس هنر متمركز كرده ام. كامنت دوني من و استاد مازيار در اختيار اهل فن هست. نقد من در اين آدرس موجوده كه در اينجا نيز تقديم ميشود:

"
براي كسي كه اين آهنگ رو تا حالا نشنيده باشه خيلي خوب بود و اصلا به نظر نمي اومد كه تو داري ميزني. ولي مسئله مهم اينه كه من اصلا متوجه نشدم كه اين بانوان محترمه از كجا فهميدن كه تو داري اين قطعه رو ميزني؟

نظر به اينكه اين قطعه فقط يك فايل معمولي صوتي است، قاعدتا تنها راه پي بردن به هويت نوازنده آن صداهاي موجود در اين قطعه ميباشد. بنده كه افتخار آشنايي شما رو از حدود 8 سال پيش دارم هيچ صدايي رو دال بر هنرنمايي شما درك نكردم.

اون صدايي كه موجب شناسايي شما ميشه قاعدتا از دو نوع خارج نيست: 1. صداي نا مشكوك 2. صداي مشكوك. اگر صداي نامشكوك باشه كه حكما مبين يك گند كاملا سيستماتيك در نوازندگي شمااست كه هر دفعه تكرارش ميكنيد به گونه اي كه همه شما را از روي اين نوع گند زدن ميشناسند. ولي از آنجايي كه اين شنوندگان محترمه كلي تعريف فرموده اند لاجرم گندي در آن درك نشده.

اگر هم صداي مشكوك باشد كه واقعا ميبايست به نوازنده (!) آن تبريك گفت. هبذا استاد! واقعا صدور يك صداي مشكوك كه دقيقا با حفظ دقايق و ظرايف موسيقيايي بر سر جاي وزني خود و دقيقا با نت متناسب و همگام با نت آهنگ اصلي نواخته شود فقط در توان يك استاد است!

همچنين اين مسئله مبين يكي شدن استاد نوازنده با ساز مربوطه (ساز صداي مشكوك) ميباشد كه توانسته با كنترل تام و تمام ساز و مجاري توليد و خروجي صدا با هنرمندي هر چه تمام همگام با آهنگ اصلي همنوازي كند!

ولي باز اين هنرمندي شما شنونده را به هويت نوازنده اصلي رهنمون نميگردد مگر با خواندن اسم شما در مديا پلير ويندوز!
"

Monday, September 26, 2005

آقايون اين پست رو فقط به شرط اينكه كامنت ضايع نذارين مينويسم ها!

"به دنبال طرح مسئله آسيب‌شناسي و آفت زدايي از مراسم عزاداري توسط سيد احمد خاتمي‌ در اجلاسيه اخير مجلس خبرگان رهبري و اشاره رهبر انقلاب به آن، اظهار نظرهاي متفاوتي درباره علل و انگيزه‌هاي طرح اين مسئله در شرايط كنوني از سوي صاحب‌نظران و گروه‌هاي مختلف سياسي به عمل آمد.

خاتمي،‌ اين سخنراني را به پيشنهاد كميسيون‏ سياسى ـ اجتماعى مجلس خبرگان و تصويب هيأت‏رئيسه آن مجلس ايراد كرده و علاوه بر چهل ساعت مطالعه با چهار تن از مراجع تقليد و برخى از اعضاي خبرگان رايزنى كرده است. هيأت رئيسه مجلس خبرگان رهبرى هم اين سخنرانى را غيرمحرمانه اعلام كرده و دستور انتشار آن را داده است.
وي مي گويد، بهيچ وجه محور نقد در اين‏سخنرانى فقط مداحان نيستند، اگر نقدى هست عام است و اگر ستايش هم هست عام است.

خاتمي مي گويد:طرحى در سال‏1368 خدمت مقام معظم رهبرى ارسال كرده‏ام كه خلاصه آن اين است كه بايدجريان مداحى در كشور سامان يابد اين سامان بايد از سوى خود مداحها باشد نه دولتى كه قطعاً نتيجه نمى‏دهد به اين‏ترتيب كه مداحان هر استان مثلاً از هر پنجاه مداح يك نفر نماينده تعيين كنند، اينها در تهران جمع شوند مثلاً تعداد حدود پنجاه مداحى كه منتخب مداحان كشورند مجمع عمومى باشند از بين خود 7 يا 9 نفر را به عنوان مجمع مركزى‏مداحان برگزينند اين مجمع عهده دار ساماندهى امر مداحى در امورذيل گردد:

1. از علما مجتهد تاريخ در حوزه بخواهند در ابواب مقتل همه معصومين درست از نادرست مشخص كنند، به‏اين ترتيب كه از كل مداحها بخواهند كه آنچه مثلاً در رابطه با حضرت اباالفضل(ع) مى‏خوانند ارسال كنند و اينها درجمع عالمان مجتهد تاريخ در حوزه ارزيابى گردد آنچه دروغ صريح است اعلام شود وآن‏چه پرورش روضه است و ياقطع به كذب آن نيست اعلام شود به اين ترتيب به تدريج چه بسا به تهيه مقتل عصرى مى‏رسيم.

2. آموزش مداحى در كشور سامان دهند و اين عرصه مقدس را از ابتذال موسيقى لهوى حفظ كنند.
3. تخلفات حرفه‏اى را معرفى كرده و خود شيوه برخورد را تبيين كنند.
4. در مناسبتهاى ويژه هم شعر و هم سبك جديد مناسب را به مداحها عرضه كنند.
5. مداحان شايسته را تشويق و به رسانه‏ها اعلام كنند و به مداحان خاطى ابتدا تذكر كتبى دهند و در ادامه‏برخورد قانونى كنند. _ برخورد قانونى كه خود مجمع مركزى مداحان مشخص مى‏كند _ و برخى وظائف ديگر.

در بخشي از اين سخنراني با اشاره به آسيب‌ها آمده است:
ما بايددر مجالس اهل بيت هر دو بعد را مطرح كنيم و تأكيد بر بعد دوم داشته باشيم آنها الگوى زندگى‏اند .آنچه كه بسى مايه تأسف است آن است كه اخيراً در برخى از مجالس حتى از بعد ملكوتى امامان و مناقب‏معنوى آنان گفته نمى‏شود و صرفاً سخن از توصيف چشم و ابروى اهل بيت است . بنگريد به نمونه‏هايى از اين سست مطرح كردن‌ها:

همه هستيم و مديون چشماتم مي دونى‏
ازهمان روز ازل مست نگاتم مي دونى‏

كار چشماش دلبريه‏
قد و بالاى قشنگش عجب محشريه‏

سياهه چشات جزيره دله‏
هر كس از نسل تواه چه خوشگله‏

از نگاه تو محبت مى‏باره‏
مردى از مردونگيت كم مياره‏

با اين‌كه من خوب مى‏دونم آدمى بى اصل و نسبم‏
بده اجازه‏اى خدا عشقمو نقاشى كنم‏

خوب مي شه قلب عاشقم يه طرح خوشگل مى‏زنم‏
نقش يه مرد پهلوون طرح شمايل مى‏زنم‏

به روى صفحه مى‏كشم پيشانى بلند شو
ابروهاى كمونى شو صورت آسمونى‏شو

تا كه به چشماش مى‏رسم كشيدنش چه مشكله‏
آخر چشاى يار من سياهه خيلى خوشگله‏

آيا اينها مناقب اهل بيت است آيا داشتن چشمهاى آنچنانى ارزش است يا فداكاريها و از جان گذشتگي‌ها؟و...
امامان كه اين همه تأكيد برعزادارى داشتند بر اين نكته هم تأكيد داشتند كه عزاداريها بايد جهت روشنگرانه‏افشاگرانه هدايت‏گرانه داشته باشد براى اين كار عملاً از شعراى متعهد و ارزش آنروز كه نقش مداحها و مرثيه خوانهاى‏امروز را داشتند تجليلها و تكريمها مى‏كردند.
وي مي افزايد:شعر رائج عزاى انقلابى اين بود كه‏

بزرگ فلسفه قتل شاه دين حسين اين است‏
كه مرگز سرخ به از زندگى ننگين است‏
نه ظلم كن به كسى نه بزير ظلم رو
كه اين مرام حسين است و منطق دين است‏


وي در بخش ديگري از اين سخنراني مي گويد:
در اينجا، جا دارد كه از حوزه‏هاى علميه گله كنيم كه آيا اين همه كه از روضه‏هاى دروغ مى‏ناليد آيا گامى درجهت تدوين روضه‏هاى درست برداشته‏ايد؟ سوگوارانه بايدگفت نه فراوانند جوانهاى متدين مى‏گويند ما مى‏خواهيم ‏روضه درست و صحيح بخوانيم شما كتاب به ما معرفى كنيد ولى متأسفانه كار نشده است. به هر حال دروغ هميشه حرام است بويژه آنجا كه با آن مقدسات هتك شود. مسوغات كذب در فقه ما روشن‏است: يكى در مقام ضرورت است الدين اكره و قلبه مطمئن بالايمان و ديگر جهت اصلاح بين مردم المصلح ليس‏بكذاب. هيچ نداريم كه گرياندن مردم براى اهل بيت(ع) هم از مسوغات كذب است!

خاتمي درباره خواب و مكاشفه‏مي گويد:
خواب و مكاشفه براى خود بيننده حجت نيست تا چه رسد ديگران و از خواب بدتر مكاشفاتى است كه‏بعضى‏ها مدعى آنند مرحوم ملا احمد نراقى كه از اساتيد شيخ انصارى است ميفرمايد بعضى از علماى اماميه قول وفعل معصوم كه در خواب صادر شود حجت دانسته‏اند اما اكثريت قريب به اتفاق علماء بر خلاف اين قول مشى‏نموده‏اند. ممكن است رؤيا صادقه باشد ولى حجت شرعى ندارد. به هر حال ورود خواب، مكاشفات در عرصه معارف اسلامى به عنوان يك مبنا موجب طرح سست معارف‏اسلامى شده و اگر خواب مقدس شد چون راهى براى اثبات و نفى آن نيست حربه‏اى مى‏شود بدست شيادان كه از اين‏رهگذر دروغهاى خود را جابياندازند."

(نقل از سايت بازتاب)

Sunday, September 25, 2005

اين جمله حكيمانه رو يادم نيست كجا خوندم:

اصلا در حماقت خودت شک نکن،
مگه به خودت شک داری؟

Thursday, September 22, 2005

دوستان!

وقتي خدمتتون عرض ميكنم كه اين بحث ما فقط در حد خودمون نميمونه و به زودي عالمگير ميشه باور نكردين! اين هم از آقاي بهنود كه ديده كامنت دوني ما داره اينقدر فعال عمل ميكنه و توليد علم و فلسفه ميكنه براي اينكه عقب نيافته اظهارنظر كرده. البته ايشون ميدونسته كه خيلي طول ميكشه تا بتونه مقام علميش رو به كامنت نويسهاي ما برسونه واسه همين هم رفته اينجا مقاله نوشته. يه مقدار از داستانش رو مينويسم اينجا:

"متهم کردن ديگران به بی غيرتی و بی وطنی هم دردی را دوا نمی کند. وقتی معيار وطن پرستی و غيرت در دست گروه مشخصی باشد که هيچ ارزشی برای رای و نظر مردم قائل نيست و از مردم جز تائيد خود نمی جويد، آن وقت است نه که آدميان از اين اتهام نمی هراسند بلکه چه بسا خوشحال می شوند چرا که دريافت اين اتهام به معنای داشتن عقل و درايت است."

البته ايشون اشاراتي هم به نقش خاك انداز داشتن كه در مجال اين مقال نميگنجد.

Saturday, September 17, 2005


وقتي مبارز بزرگ آرتميس اينطوري تو كامنت‌دوني متن قبل در مقابل دلايل متفن و خاك انداز هومن سر تعظيم فرود مياره ديگه ما خورده پاها حرفي براي گفتن نداريم. اين‌جور كه آرتميس جام زهر خورد (دقيقا مثل ويسكي) دل تمامي بي وطن‌ها و وطن فروش‌ها رو به درد آورد. ايشالا شيلنگ افشين شيركاكائو بزنه به خاك‌انداز به دست‌ها. الان هم كه ميبينم واقعا مملكت ما هيچ مشكلي نداشت حيوونكي تا وقتي كه آريايي‌هاي ابله از سيبري به اون خوبي پا شدن اومدن وسط كوير لوت. البته بعدش هم مشكل خاصي نداشت اصلا. يعني هيچ وقت نداشته....

حالا و در اين برهه حساس از تاريخ هم شهداي وطن‌پرستي، كفن پوشيده وسط هنگامه آتش و خون خاك‌انداز به دست مشغول نمايش دادن غيرتمندي ايراني (!!!) به وطن‌فروش‌ها هستن و مام وطن رو از چشم زخم بدخواه ها نگهباني ميكنن كه باعث مي‌شه گل و بلبل ما هيچ چشم‌زخمي نخورن. البته وطن‌پرستي و غيرت‌مندي اين دوستان كاملا ايرانيه و مام وطن رو با محدودكردن و كمي محروم كردن اهالي مام وطن از حقوق حقه خودشون پاسداري مي‌كنن. روش تو پستو نگهداشتن ناموس از قديم در غياث‌آباد رواج داشته.

فقط سئوالي كه براي من باقي مونده اينه كه چرا عمده شهداي جديدالتاسيس وطن‌پرستي در مجالس خصوصي تمامي مشكلات رو قبول دارن و مي‌گن "در اين مورد حق با توئه... البته در اين زمينه مشكلاتي هست..." ولي فرد ديگه‌اي حق نداره اين حرف رو بزنه كه "خاك‌اندازها برفراز تهران" به پرواز در ميان. خوبي وطن‌پرست‌هاي ايراني هم اينه كه غير از خارجي‌ها كسي از ايراني‌ها حق نداره در مورد مشكلات اظهارنظر كنه و متهم به سياه‌نمايي مي‌شه. البته حق داره اين وطن‌پرست عزيزمون چون منبع اصلي تاريخ اين وطن همون خارجي‌ها هستن. آقاي وطن‌پرست! يك مورخ ايراني قبل از يوناني‌ها به اين وطن‌فروش‌ها نشون بده كه تاريخ قبل از ساساني‌ها رو نوشته باشه. خوب وقتي مورخ شما خارجي باشه مسلمه كه خاك‌انداز رو متوجه وطن‌فروش‌هاي خودي ميكني.

البته هميشه دست روي دست بسيار بوده و هست كه اين سنت دنياست. همين دوستان وطن‌پرست كه مي‌گن فقط غيرت‌مندان غياث‌آباد حق دارن در مورد مشكلات آب‌انبار اونجا صحبت كنن، از ترس ناموس‌پرست‌ها و وطن‌دوستاي رده بالاتر حتي جرات ندارن پاي تلفن حرفشون رو بزنن. وطن‌پرست عزيز، اون مصدقي كه شما دم ازش مي‌زني رفت يه دادي زد جايي و يك شاهي رو جا‌به‌جا كرد. وطن‌پرستايي كه همه اسماشونو بلدن و همه با شنيدن اسمشون از غرور اشك تو چشمامون جمع مي‌شه، نمي‌ترسيدن حتي جلوي حاكم محل حرفشون رو بزنن نه اينكه بياد تو كامنت‌دوني خلايق به هم‌وطن‌هاي قديم خودش فحش بده و خاك‌انداز دور سر بچرخونن ولي حتي جرات نكنن يه خبر روزنامه خودشونو پاي تلفن بشنون نكنه كه "وطن‌پرست‌تر از خودش" بشنوه و دردسر شه براشون. به قول قاطبه: "مركب آب دارد ادب آداب دارد"! وطن‌پرستي آداب دارد عزيز جان برادر وگرنه "هل من مبارز" طلبيدن در كامنت‌دوني "لاف در غربت" هستش.

يك نكته‌اي بايد بهش دقت بشه. وقتي يك نفر از وطن خودش (كه كمترين احساس نسبت بهش مي‌شه عادت كردن به‌خاكش) مي‌ذاره مي‌ره شهر غريب، مسلما يك مشكلي با وضعيتش در وطنش داشته. اين واضحه و مسلمه كه نسبت به اين وضع انتقاد داشته و داره عقايد خودشو در مورد مواردي كه باهاش مشكل داره بيان مي‌كنه. وطن‌پرست عزيز، لطف كن به جاي خاك‌انداز قلم بگير دستت و اين مشكلات رو يادداشت كن، روش فكر كن، راه حل بده و بسپر به خليج‌ هميشه فارس و بشين به افق خيره شو تا "وطن‌پرستاي بزرگ" بشينن برات حل كنن اين مسائل رو. با اين كار هم به مام وطن خدمت كردي و هم با توهين نكردن به بقيه، اعصاب خودت و بقيه رو آروم نگه مي‌داري.

وطن‌پرست جان، لطفا قبل از مراسم خاك‌انداز يه نفس عميق بكش، تا 100 بشمر (چون تا 10 فايده نداره!)، به منطق حرف وطن‌فروش‌ها فكر كن، به دلايل و براهين خودت فكر كن و دست آخر راه‌حل بده... براي خاك‌انداز چرخاني چيزي كه تو اين مملكت زياد داريم رفتگر وطن‌پرست زحمتكش و غياث‌آبادي ناموس‌پرسته... مام وطن روشن‌فكر شجاع وطن‌پرست مي‌خواد...

Monday, September 12, 2005


آقا هومن باز به بهزاد و كيارش و آرتميس گير بده. اين هم از "مسئولين" مملكت خودت. ديگه خودشون مي دونن كه چه گندي زدن به اين كشور كه خودشون هم ديگه نمي تونن توش زندگي كنن. بله آقا هومن... كلاه من و شما پس معركه است...

"خبرنگار «بازتاب» گزارش داد: مهاجرت تعداد قابل توجهي از مقامات سابق جمهوري اسلامي و خانواده‌هاي مقامات و مديران فعلي كشور به امارات، اروپا و آمريكا، يادآور سيل مهاجرت وابستگان رژيم سابق و براندازان در ابتداي انقلاب است.

بنا بر اين گزارش، هم‌اكنون تعداد قابل توجهي از مقامات سابق كشور در اروپا و آمريكا اقامت گزيده‌اند كه مي‌توان براي نمونه به عطاءالله مهاجراني، محمدحسن ملك‌مدني، محسن سازگارا، محمدتقي بانكي، سيروس ناصري، حسن حاجعلي‌فرد، اشاره كرد كه در كنار خانواده‌ها و فرزندان بسياري از مسئولان و مديران فعلي در خارج از كشور به ويژه لندن، مقيم شده‌اند.

در اين ميان، سهم دو وزارتخانه «نفت» و «خارجه» در اقامت دايم مديران و خانواده‌‌هاي آنان در خارج از كشور، بيش از ديگر دستگاه‌ها بوده است.
اين در حالي است كه بنا بر قوانين جمهوري اسلامي، گرفتن اقامت دايم و امتياز شهروندي يك كشور خارجي، ممنوعيتي براي مسئولان ايران، جز در مسئوليت‌هاي خاص ندارد.

با اين حال، برخي از منابع اپوزيسيون جمهوري اسلامي در اروپا نيز از انتقال مسئولان سابق جمهوري اسلامي و خانواده‌هاي آنان به اروپا و آمريكا اظهار نگراني كرده‌اند.
گروه‌هاي جمهوري‌خواه و سلطنت‌طلب اپوزيسيون، با استناد به وابستگي اين گروه از مهاجران به جمهوري اسلامي و جمع‌آوري ثروت توسط آنان در مدت مسئوليت، افراد نام‌برده را طيفي غيرقابل‌اعتماد توصيف كرده كه با گرفتن ژست اپوزيسيون جمهوري اسلامي، قصد استفاده از رانت سياسي اپوزيسيون و ايجاد تفرقه، تخريب و بدنامي فعاليت‌هاي گروه‌هاي سياسي خارج كشور را دارن"

چند روز پيش داشتم سر ناهار روزنامه مي‌خوندم و طبق معمول حرص مي‌خوردم كه يه دفعه يك‌سري مزخرفات از قول يك ناقص‌العقل در مورد صفات الهي كه منتسب شده بود به يك مشت (لااله الا الله...) به چشمم خورد كه متاسفانه چون مي‌ترسم عنان اين خامه (و همچنين چاك دهنم رو) رو از دست بدم، از نقل مجدد اون ترهات معذورم. همچنين بعد از ديدن تئاتر پنجره‌ها كه توش علي نصيريان، فرهاد آئيش، سروش صحت، مائده طهماسبي، بهاره رهنما و... بازي مي‌كردن و شنيدن ديالوگ اونا، منو كلا تو اين فكر برد كه چرا انقدر راحت هر چيزي رو به ابتذال مي‌كشيم.

مثلا دوستاني كه تو ايران هستند (و يا نيستن البته) اين عبارت "سبز" رو چند بار و كجاها مي‌بينن؟ يه‌بار واسه امتحان هم كه شده لطف كنين بشمرين و وجه تسميه اونا رو هم دقت كنيد. براي نمونه ديدن كه مي‌نويسن "دستان سبز شما ياري‌گر ماست" يا "ياد سبز شما كمك به همنوع است". تو تهران جديدا چند تا آبريزگاه عمومي پيشرفته ساختن كه سكه مي‌ندازي توش و 10 دقيقه درش قفل مي‌شه (البته فكر كنم كسي بخواد 10 دقيقه خودش رو تخليه كنه حتما بعدش بايد بردش بيمارستان! حكما رعايت معتادا رو مي‌كنن). بعد كه اعتبارتون تموم شه همون وسط كارتون رو كرده نكرده در چهارطاق باز مي‌شه (فقط قيافه خودتون رو تو اون حالت در حال زور زدن و چشم‌هاي بقيه ناظرين رو مجسم كنين!). يكي از اينا رو جديدا باز كردن و يك پارچه زدن دم درش و تهنيت گفتن اين اتفاق مهم رو، روشم نوشتن "حضور سبز شما گرامي باد"!!! آخه بي‌ربطي رو برو فقط! حالا "حضور زرد"، "حضور قهوه‌اي"، "حضور سفت" يا "حضور آبكي" باز وجه تسميه داشت ولي آخه حضور سبز تو آبريزگاه عمومي؟؟؟

يا اينكه عبارت "بزرگ". اين بدبخت رو براي انواع و اقسام آدماي كوتوله و اجتماعات پيزري به‌كار مي‌برن. كسايي كه پيگيري كنسرت‌ها رو مي‌كنن تا حالا چند بار عبارت "كنسرت بزرگ ..." رو مي‌بينن؟ چند تا از اين خواننده جواداي جديدالتاسيس باهم جمع مي‌شن (چون تك تك اونا رو جز بچه محل‌هاشون و احتمالا عمه‌شون نمي‌شناسن و 10 نفرشون بايد همگي جمع شن تا كلا 100 نفر با بليط مهمون بيان اونجا) و رو پوسترشون و بغل عكسشون (كه همشون هم چشماشونو شهلا كردن) مي‌نويسن كنسرت "بزرگ" فلان.

انقدر اين كلمات رو به‌كار مي‌بريم (و اغلب هم بي‌جا) كه مبتذل مي‌كنيم اون بدبختا رو. اين عادت مبتذل كردن در همه چيز و شئون زندگيمون دور و برمون رو گرفته و همه ما بهش دامن مي‌زنيم و هركدوم يه جور. مثلا تو همون تئاتر و از قول بهترين بازيگرهاي تئاتر چنان نصيحت‌هاي هزاربار شنيده شده (ولي درست) دوباره بازگو مي‌شد كه حس ابتذالشون حال آدم رو به‌هم مي‌زد. به اينا اضافه كنيد به‌ابتذال كشيده شدن شعائر، به ابتذال كشيدن عرفان، به‌ابتذال كشيده شدن هنر و حتي به‌ابتذال كشيده شدن اپوزوسيون بودن...

چيزي هم كه از 2500 سال پيش به‌ابتذال كشيده شده بود، وطن‌پرستي...