Saturday, May 20, 2006


دوستان نگون‌بختي که مثل من هنوز نتونستن از اعتياد به خوندن روزنامه‌هاي مزخرف و اعصاب خوردکن ايران دست بکشن، حتما دقت کردن چند ساليه که خلايق فرت و فرت مي‌زنن و همديگه رو مي‌کشن، ازشون هم مي‌پرسي چرا کشتي؟ سه دليل عمده رو بيان مي‌کنن:

- کشتن به‌خاطر دفاع از ناموس
- کشتن به‌خاطر بي‌ناموسي‌گري ناموس
- کشتن به‌خاطر مهدورالدم بودن مقتول مادرمرده

براي امتحان هم که شده به‌مدت يک هفته به صفحه حوادث روزنامه‌اي که مي‌خونين دقت کنين و حتما به‌کرات به قتل‌هايي‌که به انگيزه‌هاي ناموسي و ديني مي‌رسند برمي‌خورين. يه قاضي دادگاه قرصاش رو نخورده يک‌کاره زده با گلوله يک پسر جوون رو کشته وقتي هم که ازش پرسيدن آخه جناب قاضي شما چرا؟ درجا جواب داده من هم مثل اون آقايي‌که تو متروي کرج زد يه بدبختي رو کشت. هر بهانه‌اي که واسه دربردن اون نوشتين، واسه من هم بنويسين. اوناهم کشتن خودشونو و ساختن که اون آقا تو متروي کرج طي تلاش در دفاع از ناموس دو تا دختر با گلوله زده اين بي‌نوا رو کشته (حالا اگه همين برادر تو خيابون اون بانوان رو مي‌ديد درجا گير مي‌داد بهشون و تا اون بدبختا آرزوي مرگ رو از خدا نمي‌کردن ولشون نمي‌کرد. جالب اين‌که هيچ کس هم ناموس اون خانوما رو چک نکرد که آک مونده باشه). همين رو هم واسه اين آقا بهانه کردن که قاضي شمالي، به‌بهانه دفاع از ناموس!!! زده بدبخت رو کشته و اگه نکشته بود ناموس اون آقا که هيچ، ناموس يه محله به‌باد مي‌رفت. حالا 1000 نفر ديگه هم به‌بهانه‌هاي واهي مي‌زنن خلايق رو مي‌کشن و درجا پشت سپر ناموس که توسط اين دوستان و براي دفاع از خودشون ساخته شده پناه مي‌گيرن.

مردک ترياکي 60 ساله زده زن 30 ساله خودشو کشته که اين زن بي‌ناموسي مي‌کرد و آبروي من رو برده بود (فقط دقت کنين به‌آبروي مرتيکه ترياکي). همشون هم تو عالم هپروت طرف رو مي‌کشن و بعدش مي‌گن که "يه دفعه ديدم که چاقو تو دستمه و طرف خونين و مالين کف اتاقه". هرکي هم که بياد گير بده درجا اولين جواب اينه که بي‌ناموسي مي‌کرد و براي اهالي غياث‌آباد هم طبيعيه که بي‌ناموس بايد کشته مي‌شده ديگه. مسئله ميهن و منابع طبيعي نيست که بشه ازش گذشت...

مسخره‌ترين چيزي هم که خوندم هفته پيش بود که دو تا جوون زدن يه بابايي رو کشتن، گرفتار که شدن گفتن يارو ادعاي امام زماني مي‌کرد و مهدورالدم بود!!! يه کم که بازجويي فني (!) شدن اعتراف کردن که اينا اصلا مريد و مراد هم بودن و اين وسط هم يه مختصر پولي جابه‌جا شده بوده که يه‌سالي مورد دعوا بوده! خداوکيلي الان ازشون بپرسي اصول دين چيه شک دارم بتونن جواب بدن و حالا اجتهاد هم مي‌کنن مي‌گن طرف مهدورالدم بوده! (اسمش رو چه‌جوري حفظ کردن که تو جلسه دادگاه بدون اشتباه بگن؟). حالا کسي جرات داره بهشون بگه که طرف اين‌جور نبوده... قاضي کيه اين وسط؟ بماند...

من نمي‌دونم جديدا تو آب اين مملکت چي قاطي مي‌کنن که مردم يا بي‌ناموس شدن، يا غيرتي و يا کافرشناس. يه‌مشت ابله که کثافت‌کاري مي‌کنن و به‌اسم دفاع از ناموس و دين خودشون رو از مجازات در مي‌برن. مردم ما هم که از قديم و نديم مهربون و منتظر رافت به‌حال گداها، دزدا، قاتل‌ها، کلاه‌بردارا و معتادا... طرف فيلسوف، نويسنده، دانشمند و محقق نيست که کشتنش حلال باشه و جونش بي‌ارزش...

Tuesday, May 02, 2006

تنها يک جامعه با معلوليت ذهني و حرکتي نيازمند قهرمان و ايثار است.