Monday, March 20, 2006

Friday, March 10, 2006

اين هم براي علي، كه براي ديدن نوروز ايران ده روز كم آورد...
بوی عيدی، بوی توت، بوی كاغذرنگی
بوی تند ماهی‌دودی وسط سفره‌ی نو
بوی یاس جانماز ترمه‌ی مادربزرگ
با اينا زمستونو سر می‌کنم
با اينا خسته‌گی‌مو در می‌کنم
شادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکه‌ی عیدی از شمردن زیاد
بوی اسکناس تانخورده‌ی لای کتاب
با اينا زمستونو سر می‌کنم
با اينا خسته‌گی‌مو در می‌کنم
فکر قاشق زدن یه دختر چادرسيا
شوق یک خيز بلند از روی بته‌های نور
برق کفش جف‌شده تو گنجه‌ها
با اينا زمستونو سر می‌کنم
با اينا خسته‌گی‌مو در می‌کنم
عشق یک ستاره ساختن با دولک
ترس ناتموم گذاشتن جریمه‌های عید مدرسه
بوی گل محمدی كه خشک شده لای کتاب
با اينا زمستونو سر می‌کنم
با اينا خسته‌گی‌مو در می‌کنم
بوی باغ‌چه، بوی حوض، عطر خوب نذری
شب جمعه پی فانوس توی كوچه گم شدن
توی جوی لاجوردی هوس یه آب‌تنی
با اينا زمستونو سر می‌کنم
با اينا خسته‌گی‌مو در می‌کنم