Friday, October 22, 2004

بعد از مدت‌ها دوباره آسمون تهران دلگير و خاكستري شد. خيلي وقت بود كه آسمون رو اينجوري نديده بودم. آسمون ساكن، خاكستري و بدون باد... به اون اندازه كه برگ‌هاي درختا هم تكون نمي‌خورند... و نمي‌دونم... شايد سرد... الان هر سرمايي هم براي من گرمي‌بخشه...

به‌لطف دوست عزيز تازه يافته‌ سام دوباره به آهنگ‌هايي دست پيدا كردم كه نوارهاي نخ‌نما و بدون كيفيت مونو اونها رو مي‌پرستيدم. صبح رو با مودي بلوز شروع كردم و الان هم جين... يادمه اولين بار اين آهنگ رو مهرداد كياني، بهترين دوست دوران دبيرستانم، بهم داده بود... مي‌خواست روي نوارش يه‌چيزي ضبط كنه كه قبل از اون من گوش كردم و...

الان درست مثل خيلي سال‌هاي پيش جمعه صبح خونه تنهام... و شايد...

ايميل باكسم كماكان پره از خبرنامه‌هاي محيط‌زيست، ژئوتكنيك و حتي طالع‌بيني... طالع امروزم اينه كه كار رو فراموش كنم و با دوستاي نزديكم باشم... رو موبايل هم يه شماره داشتم كه از كارفرماهام بود و من نديده بودم و تلفن خونمون هم سه روزه كه دائم رو پيغام‌گيره و چراغش چشمك نمي‌زنه... همين...

نمي‌دونم دلم مي‌خواست برگردم به سال‌هاي گذشته يا نه... لذت دوران دبيرستان و يا بودن بين دوستاي قديمم به تكرار غم‌هاي بعدي اين سال‌ها مي‌ارزه يا نه... نمي‌دونم دوباره مي‌خوام اين صبح جمعه رو دوباره تكرار كنم يا نه...

يه پرنده رو شاخه درخت روبه‌روي پنجره اتاقم كز كرده... شايد هوا بيرون سرده... و آسمون دوباره خاكستري...