Wednesday, November 24, 2004

احمق اونيه كه فكر مي‌كنه مي‌تونه چيزي رو عوض كنه و احمق‌تر از اون كسي كه اميد داشته باشه چيزي عوض بشه...


Monday, November 22, 2004

امشب بعد از مدت‌ها انقدر احساس خوبي نسبت به زندگي دارم كه دلم مي‌خواد همه آدما رو در آغوش بگيرم...

توضيح 1: بديهي‌است خانم‌هاي مجرد، زيبا و خوش‌اخلاق در اولويت هستند.

توضيح 2: عجله نكنيد به‌همه مي‌رسه...

توضيح 3: قبلا گفته باشم كه اگه وسط مراسم در آغوش‌كشي خانم نيكول كيدمن رسيدند، ايشون ارجح هستند چون اولا به‌هر حال مهمون هستند و دوما كه يه دونه‌اي تو صف نيست!

توضيح 4: از بچه‌ها بعدا پذيرايي خواهد شد!

Wednesday, November 17, 2004

چند وقت پيش داشتم ستاره‌ها رو دوباره مي‌شمردم... احساسم اينه كه نسبت به بيست سال پيش يكي دو تايي كم شدن... شايد هم نشدن...

تعداد ستاره ها تو بيست سال پيش رو يادم نمونده، اين دفعه بايد تعدادشون رو يه‌جا بنويسم كه چند سال ديگه مثل الان تو شك نيافتم...

فكر مي‌كنم ترس از مرگ دليل زياد جالبي براي زندگي نباشه، هر چند كه مرگ مي‌تونه بهترين اميد تو زندگي باشه...