ديروز صبح از فرصت خلوتي روزهاي عيد استفاده كردم و رفتم تعميرگاه ماشين براي سرويس. با توضيحاتي كه تعميركار بهم داد، فهميدم كه چون قسمت عمده اين قطعات توسط كارگاههاي بسيار كوچك و هيئتي كه آشناهاي شركتهاي سايپا و ايران خودرو هستند ساخته ميشوند، بلافاصله پس از خريد خودرو ميبايست تعويض و تعمير شوند. از جمله چهار تا لنت ترمز چرخهاي ماشين نو كه كمتر از چهارهزار كيلومتر كار كرده و از زمان خريد تا الان همگي جيغ ميزدند و اعصاب همه را بههم ميريختند. وقتي پانزده هزار تومن پول بيزبون را بهطرف دادم، دوستانم بهم گفتن كه تازه بايد برم كمكفنرها و باطري ماشين را هم عوض كنم كه خودش بالاي صدهزار تومن ميشه. يعني ماشيني كه به دوبرابر قيمت واقعي خريدي، بايد همه چيزش رو عوض كني و باز هزينه كني تا آچاركشي دائم بشه و آخرش هم نفهمي سوار ماشين هستي يا الاغ...
يكي از آشنايان ما در دوبي يك ماكسيماي يكسال كاركرده داره و كلي خجالت ميكشه از اين موضوع چون اونجا اين ماشين از مد افتاده است و ديگه قيمتي نداره طوري كه اگر بخواد اونو دست دوم بفروشه، اونقدر قيمتش پايينه كه اصلا بهتره بذاره كنار خيابون. حجم موتور و مشخصات فني ديگه اين ماشين هم كه معرف حضور همه هست. اون موقع ما تو ايران بايد بابت آشغال پرايد و پيكان دست دهم چقدر بايد پول بديم. در صورتيكه بهتر بود اصلا اين كارخونههاي آشغالسازي رو تعطيل ميكرديم و با قيمت واقعي همون ماشينهاي آخرين مدل خارجي رو وارد ميكرديم تا جلوي هزينهها رو بگيريم، مشتري واقعا سوار ماشين بشه نه الاغنما، آلودگيهاي محيطي رو كاهش بديم و قيافه شهرمون از ريخت اين پيكان و پرايد خلاص شه.
وقتي در مورد اين موضوع با دوستان صحبت كرديم، سه عامل اصلي رو براي عدم انجام اين مسئله عنوان كردن:
1- كارخونههاي ماشينسازي ايران و كارگاههاي وابسته بهاونها جزو معدود فرصتهاي اشتغالزايي در كشور هستند.
2- مسئولين اميد دارند كه بتونن از صادرات اونها درآمدزايي كنن (آخه قراره پيكان ما با لكسوس رقابت كنه!)
3- بالاخره يه عده دارن از اين بازار بسته و بدون رقيب خودرو در ايران نون اضافه ميخورن (فكر كنم اين دليل شماره يك بود كه ما براي نشون دادن حسننيت خودمون كرديمش سوم)
امارات تاريخش 30 ساله است، جمعيتش 3 ميليون نفره كه 80 درصدش مهاجراي خارجي هستند، مساحت كل اون قد يك استان ماست، غير از شن و نفت فقط شتر و بز داره، صاحبينش عربهاي متصف به اون صفت معروف هستند كه وقتي خودشون و خانوادههاشون رو ميبيني كه از برج زيبا و ساخته شده با آخرين تكنولوژي بيرون ميان و از ماشين آخرين مدلشون پياده ميشن، ريخت، لباس، فرهنگ و رفتارشون جوريه كه انگار تو خيمه زندگي ميكنن و پشت شتر ميشينن. كشورشون هيچ قانون خاصي نداره غير از قانون شرع براي احكام جزايي، قانون تجارت و قانون مالكيت كه خوب براي خودشون سود رو كنار ميذاره. حتي اين كشور مسئولي براي دخالت در امور مالي و ارزي رو نداره و بههمين علت هم تو اين كشور از وقتي يادشونه، صد دلار آمريكا سيصد و شصت و پنج درهم بوده در صورتيكه تو كشور ما با وجود صد دستگاه نظارت بر ارز، پنجاه جور قيمت دلار هست و گرونترين قيمت دلار در كشور باز از همارز خارجش ارزونتر و بيارزشتره (تو دبي هر دلار رو بايد 950 تومن بخري نه 890 تومن!). تنها هتل 7 ستاره دنيا رو داره و الان داره هشتمين عجايب دنيا رو ميسازه (جزيره نخل) كه از كره ماه ديده ميشه.
اين كشور-گونه ادعاي جزاير سهگانه ايران رو داره، با 30 سال تاريخ داره اسم خليجفارس رو تو دنيا ميكنه خليجالعربي (معذرت ميخوام كه اين اسم رو نوشتم) و ايرانيهاي سرمايهگذار در دوبي رو هم داره تو اين راه با خودش همراه ميكنه. بهاين علت كه مسئولين ما آنچنان از خودشون لياقت نشون دادن كه سرمايهدارهاي ما امنيت اون شبه-كشور رو بيشتر از خودمون ميدونن و ترجيح ميدن چشم بر اسم خليج ببندن. اونا ميدونن كه اگر سر اين قضايا جنگي چيزي راه بيافته، مهاجراي ايراني فقط نگران سرمايه و اقامت خودشون هستن. جوري روساي ما دورانديشي و زرنگي نشون دادن كه بعد از بيست-سي سال نتونستيم يه فرودگاه مافنگي بسازيم و سود ترانزيت منطقه رو دو دستي داديم به فرودگاه دوبي نصف كرج ما با چهل و سه گيت پروازي!!! و آخرش جوري توريسم رو گسترش دادن كه از آب شور و شنخالي پول در ميارن و مقادير معتنابهي از سرمايههاي مملكت ما رو اينجوري از چنگمون در ميآرن و ما تختجمشيدمون با 2500 سال قدمت يك توالت عمومي آبرومند نداره...
فكر كنم اگر تموم كارگرهاي سايپا و ايران خودرو رو ببرن تو صنعت توريسم كه گل بكارن، هتل بسازن، خيابونها رو تميز كنن و ... درآمد ملي بسيار بيشتر و راندمان تلاش بالاتري خواهيم داشت. درآمد ما از خودرو يك هزارم توريسم هم نيست و جز حرص دادن مردم خودمون و ضرر واسه مملكت چيزي نداره. آنتاليا كه قد يك شهرستان ماست، حدود 60 هتل 5 ستاره داره و ما در كل كشور ايران 6 تا هتل حسابي نداريم. مسئولين محترمي كه بند سه اين دلايل شاملشون ميشه ميتونن سود بادآورده خودشون رو از طريق عوارض به ورود خودروهاي خارجي تامين كنن و با اون سود، در صنعت توريسم سرمايهگذاري كنن. اگر نگران خرج شدن اون سود بادآورده هستند هم اشكال نداره، ما حاضريم اون دويستهزار تومني كه بايد در همون اول كار خرج ماشين آكبند در پيت اونا بكنيم رو بديم بهشون باهاش چند تا آجر بخرن هتل بسازن و درعوض خواهش ميكنم عبارت صنعت خودروسازي ايران رو ديگه استفاده نكنن...
راستي، مسئولين محترم خودروسازي... لطفا سي تا از اون كارگرهاي ساده خودتون رو كه مسئول آچاركشي هستند رو بفرستين فرودگاه. چون اين دوستان حتي عرضه سفتكردن پيچهاي ماشين رو ندارن و تمام جون ماشين ميلرزه و صدا ميده و ما بايد ده هزار تومن پول آچاركشي مجدد ماشين رو بديم. حداقل تو فرودگاه برن آثار چرك و كثافت رو از سالن فرودگاه پاك كنن. چون وقتي از فرودگاه خارج ميآيي مهرآباد، صحنه چرك در و ديوار و بو گند اونا مسافرا رو افسرده ميكنه...